شقایق اینجا من خیلی غریبم آخه اینجا کسی عاشق نمیشه
هر چه می خواهد دل تنگت بگو...
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
زنی در آستانۀ فصلی سرد
01melodi07
ღ بـهـتـریـن شـعـرهــایی که خــونـدم ღ
دير گاهيست كه من تنها مانده ام پشت اين ديوار غمها مانده ام
منو عشقم
مهرا پیتاژ عشقم ررررررفت
عشق من
مـحـمـد جـــــان دوسـتـت دارم
تا شقایق هست زندگی باید کرد
کوچه های خاطره
عنوان لینک
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شقایق اینجا من خیلی غریبم آخه اینجا کسی عاشق نمیشه و آدرس shagayeg.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 111
بازدید دیروز : 49
بازدید هفته : 111
بازدید ماه : 480
بازدید کل : 11215
تعداد مطالب : 110
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


نويسندگان
ساوالان
m

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, :: 4:52 :: نويسنده : ساوالان

 

 
پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, :: 4:17 :: نويسنده : ساوالان

 

 

میترسم این احساس تو،حسی که عاشقه هنوز
آخر به دست روزگار ساده عوض بشه یه روز

میترسم اون برق چشات که روشنه توی شبام
یه شب به خواست روزگار کوه آتیش شه زیر پام

تو رو دارم و حالا باور ندارم
از این دنیا دیگه چیری نمی خوام

اگه فلبمو به تو نسپرده بودم
همون روزای اول مرده بودم

میترسم از تنها شدن،از این نگاه رفتنی
ترسمو بیشتر میکنی وقتی نمیگی با منی

میترسم از احساس تو این حس خوب و موندنی
میترسم از روزی که تو حاشا کنی مه با منی

میترسم این احساس تو،حسی که عاشقه هنوز
 خر به دست روزگار ساده عوض بشه یه روز

میترسم اون برق چشات که روشنه توی شبام
یه شب به خواست روزگار کوه آتیش شه زیر پام

تو رو دارم و حالا باور ندارم
از این دنیا دیگه چیری نمی خوام

اگه فلبمو به تو نسپرده بودم
همون روزای اول مرده بودم

 
چهار شنبه 6 مهر 1390برچسب:, :: 1:13 :: نويسنده : ساوالان

 


من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم هستم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزد
من نه عاشق هستم نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی هستم که مرا از پس دیوانگیم می فهمد

 
چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, :: 23:9 :: نويسنده : ساوالان

تقدیم به سنگ صبورم سایه... 

 

رویاهای خیسم پرمیکشد....

 

 

 

گمشده ای در افق.

 

به دنبال گمشده ام.در تنگ غروب غمگین.

 

 

 

دلم بدجوری گرفته.

 

غروب ...

 

 

 

افسرده ترم کرده.

 

با دلی شکسته.

 

 

 

تنهای تنها.

 

تنها تر از همیشه

 

 

 

تنها تر از قو های وحشی.

 

فریادی در سکوت شب صدایم میزند...

 

 

 

شب است و سکوت لحظه ها...

 

شب رویائی از راه میرسد...

 

 

 

رویاهایم...

 

رویاهای خیس آرزوهایم...

 

 

 

در سایه گم می شوند...

 

سایه ای لرزان...

 

 

 

سایه ای دل انگیز...

 

در انتظار بی نهایت...

 

 

 

رسیدن به سایه ها زیباست...

 

هم صدا با من..

 

 

 

در میان تاریکی...

 

سایه ای دیگر...

 

 

 

در میان تاریکی گم میشود...

 

و همراه خودش...

 

 

 

رویا های خیسم را با خودش می برد...

 

 


 

 

 

 



ادامه مطلب ...
 
سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : ساوالان

 

باز هم چک چک باران و صدای ترمز شدید ماشین توی کوچه واسه اینکه تو چاله ی آب نیفته...

بارانی که لحظه ای شدت می گیره و لحظه ای دیگه آرام زمزمه می کنه ....

پرده ای که کنار می ره تا نسیم هم در این هوای دل انگیز جایی برای گذر داشته باشه ...

زیبای آرامش بخش ....باران....

منو با اسب خیال می بره.....

چتری از باران ، زیر برگ های سبز درختان ، رو به دریایی خروشان ...

گام به گام روی شنای خیس ساحل ........خنکای آب رو با پاهای عریانم احساس می کنم ...

رو به آسمون قطرات خیس بارونم رو صورتم .........یه نفس عمیق از عمق وجودم ....

من عاشق ساحل بارانیم......



 
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : ساوالان


 


من همون جزیره بودم

خاکی و صمیمی و گرم

واسه عشق بازی موجها

قامتم یه بستر..

یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجها

یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا

تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی

غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی

زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد

برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد

تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه

حس عاشقی همینهههههههههههههههههههه

اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی

اما تا قایقی اومد از من و دلم گذاشتی

رفتی با قایق عشقت روی روشنی فردا

من و دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی

لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی

دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره

ولی حتی وقته مردن باز سراغت رو میگیره ....

 

 
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : ساوالان

 

صدایم کن همنفس...

صدایم کن که صدایت قلب زخمیم را مرحم است.

صدایم کن که صدایت برام رویاست.

صدایم کن هم نفسم  که صدای تو تسکین درد هایمه.

صدایم کن که محتاج صدای آشنای تو ام.

صدایم کن با صدای مستت.

صدایم کن که صدایت مرا به زندگی امیدوار میکنه.

صدایم کن.........

 
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 1:35 :: نويسنده : ساوالان

 

 

 

 

 

 

چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره .
رنگ چشاش آبی بود .
رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ…
وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش بگیرم
مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه .
دوستش داشتم .
لباش همیشه سرخ بود .
مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه …
وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد.
دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم .
دیوونم کرده بود .
اونم دیوونه بود .
مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد .
دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم .
می دونست وقتی نگام می کنه دستام می لرزه .
اونوقت دور لباش هم قرمز می شد .
بعد می خندید . می خندید و…
منم اشک تو چشام جمع میشد .
صدای خنده اش آهنگ خاصی داشت .
قدش یه کم از من کوتاه تر بود .
وقتی می خواست بوسش کنم ٫
چشماشو میبست ٫
سرشو بالا می گرفت ٫
لباشو غنچه می کرد ٫
دستاشو پشت سرش می گرفت و منتظر می موند .
من نگاش می کردم .
اونقدر نگاش می کردم تا چشاشو باز می کرد .
تا می خواست لباشو باز کنه و حرفی بزنه ٫
لبامو می ذاشتم روی لبش .
داغ بود ......

 

 
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 1:26 :: نويسنده : ساوالان

 

حالا که رفته ای

ساعتها به این می‌اندیشم

که چرا زنده ام هنوز؟

مگر نگفته بودم که

بی تو می‌میرم؟

خدا یادش رفته است مرا بکشد

یا تو قرار است برگردی ؟

 

 
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 17:30 :: نويسنده : ساوالان

 

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار اویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن