شقایق اینجا من خیلی غریبم آخه اینجا کسی عاشق نمیشه
هر چه می خواهد دل تنگت بگو...
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
زنی در آستانۀ فصلی سرد
01melodi07
ღ بـهـتـریـن شـعـرهــایی که خــونـدم ღ
دير گاهيست كه من تنها مانده ام پشت اين ديوار غمها مانده ام
منو عشقم
مهرا پیتاژ عشقم ررررررفت
عشق من
مـحـمـد جـــــان دوسـتـت دارم
تا شقایق هست زندگی باید کرد
کوچه های خاطره
عنوان لینک
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شقایق اینجا من خیلی غریبم آخه اینجا کسی عاشق نمیشه و آدرس shagayeg.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 60
بازدید ماه : 312
بازدید کل : 11047
تعداد مطالب : 110
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


نويسندگان
ساوالان
m

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 17:22 :: نويسنده : ساوالان

 

میدونی چیه...

مهم نیست چند تا کانتکت تو فونبوک گوشیت باشه...

مهم نیست دیگران فکر کنن چقد دوستات زیادن!!!...

مهم نیست دوستی های ١٢-١٣ ساله داشته باشی...

مهم نیست که دوستات هرجای دنیا که رفتن بازم ارتباطت رو باهاشون حفظ کرده باشی..

مهم نیست چقدر و تا کجاهاااااا به خاطر دیگران از خودت گذشته باشی....

مهم نیست که برای دیگران هروقت و هرجا که خواستن ، با همه جون و دلت کنارشون بوده باشی..



هیچی مهم نیست...وقتی که دلت گرفته باشه و حتی یک نفر نباشه که حس کنی تو بهش نزدیکی...باهاش راحتی. حتی فقط در این حد که بتونی گوشی رو برداری و بگی: دلم گرفته، فقط یه کم باهام حرف بزن. همین
 

 
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : ساوالان

 

رویا را دوباره باید ساخت . تا که یک روز به حقیقت پیوندد .

در خواب باید فهمید طعم زندگی را . شروع کن زندگی را با یک رویایی ناب

عشق را باید از انتهای جاده که هنوز هم چشم قادر به دیدن آن نیست درک کرد .

معنایش را باید چشید از دیگری پرسیدن کاری بس عبث و بیهوده است .

راز عشق را بر دیگری افشا مکن تا که خود پا به بیراهه نهد و عشق را فهمد

رویای خود را باز از نو آفریدم و شروع به گشت در فراسو برای بدست

آوردن راز عشق نمودم تا که معنایش را درک کنم و رویایم را به

حقیقت پیوندم .

باز همه چیز از یادم رفت و دوباره از خواب پریدم
 

 
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 17:13 :: نويسنده : ساوالان

 

کاش میشد هیچ کس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی با تو می مانم ولی...
رفتی و گفتی و اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دست های تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود
 

 
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : ساوالان

 

 می نویسم
می خوانم و فریاد می زنم
همیشه دوستت دارم
اما حیف که
دوست داشتن همیشه کافی نیست......
بی تو دیگه نمی تونم
ذره ذره تموم شدم
ای بی وفا ای مهربون
تو رفتی و تنها شدم
حالا می گم بیا ولی
انگار دیگه نمی تونی
یکی دیگست تو زندگیت
اینو از قلبت شنیدم
می دونی گریه می کنم
شبا یرای عشق تو؟
نمی رسم یه تو ولی داد می زنم دیوونتم

 

 
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 15:9 :: نويسنده : ساوالان

 

... دلم گرفته از تو که میگی دوستت دارم اما معنی اش را نمیدونی.

از توئی که می خوای من مال تو باشم اما خودت مال من نیستی.

دلم گرفته از توئی که زیر بارش بارون برام میمیری اما وقتی آفتاب میشه همه چیز یادت میره.

دلم از تو گرفته که همه چیز منی اما حتی معنی این حرفامو نمی دونی...

 
جمعه 25 شهريور 1390برچسب:, :: 14:21 :: نويسنده : ساوالان

 


 چطور بگم که دلتنگ توام تویی که مونس شب های دل بی قراری ام بودی
چطور بگم که باغ دلم به غم نشسته واز دوری تو دلتنگ شده؟
چطور بگم که وجود تو... گرمای صدای دلنشین توبه من آشفته
زندگی می بخشه؟
چطور بگم که این دل بی طاقت بهانه تو را می گیرد؟
چطور بگم که دستانم گرمی دستانت را می خواهد؟
ای تنهاترین ستاره زندگی من
پشت پنجره دل تنگم به انتظار لحظه با تو بودن می مانم
تا با آمدنت دل بی قرارم را آرام کنی

 

 
پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:, :: 18:21 :: نويسنده : ساوالان

 

 

...تو را می شناسم... چون خودم نیز از جنس تو هستم...تو را میشناسم وقتیکه شبها سرت را بر بالش میگذاری...صورتت را در بالشت فرو میبری تا هیچ نامحرمی صدای بغضهایت را نشنود...ترا میشناسم ای آشنای من...

 
دو شنبه 24 بهمن 1385برچسب:, :: 9:13 :: نويسنده : ساوالان

 

 
سه شنبه 17 آبان 1385برچسب:, :: 14:42 :: نويسنده : ساوالان

 

 

 

تو از کدوم قصه ای , که خواستنت , عادته
نبودنت فاجعه , بودنت , امنیته

تو از کدوم سرزمین , تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من , یه آسمون , جدایی

اهل هر جا که باشی , قاصد شکفتنی
توی بهت و دغدغه , ناجی قلب منی

پاکیه آبی یا ابر ؟! , نه خدایا , شبنمی
قد آغوش منی , نه زیادی , نه کمی

منو با خودت ببر , ای تو تکیه گاه من
خوبه مثل تن تو , با تو همسفر شدن

منو با خودت ببر , من حریص رفتنم
عاشق فتح افق , دشمن برگشتنم

منو با خودت ببر , منو با خودت ببر

غریبه آشنا , دوست دارم , بیا
منو همرات ببر , به شهر قصه ها

بگیر دست منو , تو دستات

چه خوبه سقفمون , یکی باشه با هم
بمونم منتظر , تا برگردی , خونم

تو زندونم با تو , من آزادم

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 
جمعه 25 شهريور 1385برچسب:, :: 1:31 :: نويسنده : ساوالان

 

... دلم می خواهد کلبه تنهائیم را با عطر وجودت رویائی کنی

...دلم می خواهد در آغوش تو به ارامش برسم

...دلم می خواهد با بودنت غمهای دنیا را فراموش کنم.

...دلم می خواهد آمدنت پلی باشد میان رویاهایم با واقعیت.

...دلم می خواهد نفس های داغ تو خوابهای رویائی من باشند.

...دلم ترا می خواهد و باز تو را...

 

صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 11 صفحه بعد