|
پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:, :: 19:6 :: نويسنده : ساوالان
دوباره شب شد و دوباره دیدمت، اما خیال بود! تو کنار من و... من نزدیک دیدمت! نه... محال بود! چشمهای عاشق من خیره ی نگاه تو و... چشمهای مهربان و پاک تو چه زلال بود! پاییز بود و کوچه و کوچه گردی های من تو بودی و با تو کوچه مون چه بی مثال بود درخت آرزوهای محالم بودی و صد افسوس یک عمر به انتظار میوه بودم و... کال کال بود! گفتم کمی بمان، دیده بارانی و دیدنی ست گفتی نیست مجال ماندنم... ولیکن مجال بود! عمر رفت و تمام سهم تو از من، نگاه بود سهم من اما از عبور تو، رنج و ملال بود! شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد... اما نه... با خیال روی تو، خوابم حلال بود! نظرات شما عزیزان:
![]() |